عشقم همیشه پیشمه
|
وآنگاه خود را کلمه ای میابی که معنایت منم
ومرا صدفی که مرواریدم تویی
وخود را اندامی که روحت منم
ومرا سینه ای که دلم تویی
وخود را معبدی که راهبش منم
ومرا قلبی که عشقش نویی
وخود را شبی که مهتابش منم
ومرا قندی که شیرینی اش تویی
وخود را طفلی که پدرش منم
ومرا شمعی که پروانه اش تویی
وخود را انتظاری که موعودش منم
ومرا التهابی که آغوشش تویی
وخود را اسیری که پناهش منم
ومرا تنهایی که انیسش تویی
وناگهان سرت را تکان میدهی و میگویی :نه هیچ کدام!
هیچ کدام از این ها نیست
یک حادثه دیگری وداستان دیگری است وخداوند آن را تازه آفریده....
نظرات شما عزیزان: